تولد حدیثه...
اینم یه یادگاری از وقتی دندونای بالاییش افتاده ...
نویسنده :
maman93
17:44
گلمکان...
خیلی جای قشنگی بود اینم هنر نمایی های حدیث .....به حساب خودش چادر رو کف دستش نگه داشته ...ایندش روشنه...خخخ این دخمل ما اصلا عادت نداره موهاشو از تو چشمش بزنه کنار ..... اگه چادر مون اونجا نبود عجب منظره ای میشد ها ....من نتونستم از رودخونه رد بشم ....مثل پیرزنها دائم یه جا نشسته بودم ...
نویسنده :
maman93
11:28
حرم امام رضا (ع)
محمد و هدیه تولدش...
باغ وحش وکیل اباد.....
بدون شرح..
نبینید نشسته هر کسی رو میدید دنبالش راه میفتاد که با هاشون بره........... وقتی بعد یه روز پر از تحرک برسیم خونه..... ...
نویسنده :
maman93
11:03
تولد دو تا محمد ها...................
پارک خورشید....
حیاط خونه ما...........
حدیث مهد داشت .... درختمونم که یه امسال غیرت به خرج داد و یکم با شکوفه هاش ما رو خوشحال کرد....... ...
نویسنده :
maman93
23:19